بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
ویژه نامه صوتی تصویری ایام فاطمیه سلام الله علیها
ویژه نامه سوگنامه یاس کبود (شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۳ - تفسیر نور:
«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ» آن پیامبران، ما بعضی از آنان را بر بعضی برتری دادیم. از آنان کسی بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضی از آنان را بالا برد، و به عیسیبنمریم نشانههای روشن (و معجزات) دادیم و او را با روحالقدس (جبرئیل) تأیید نمودیم، و اگر خدا میخواست، کسانی که بعد از آنان (پیامبران) بودند، پس از آنکه نشانههای روشن برای آنها آمد، با هم جنگ و ستیز نمیکردند. (امّا خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولی با هم اختلاف کردند پس برخی از آنان ایمان آورده و بعضی کافر شدند. (و باز) اگر خدا میخواست (مؤمنان و کافران) با هم پیکار نمیکردند، ولی خداوند آنچه را اراده کند انجام میدهد. (و ارادۀ حکیمانۀ او بر آزاد گذاردن مردم است.)
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۳:
تعدادانبیاء چقدر است؟
گرچه طبق احادیث، تعداد انبیاء ۱۲۴ هزار نفر بوده است،
امّا تنها نام ۲۵ نفر از آنان در قرآن آمده و نام دیگران برده نشده است. «مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ» «غافر، ۷۸»
مقام و درجات انبیاء یکسان نیست و هر کدام جایگاه و امتیازاتی دارند:
مثلًا امتیاز پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله خاتمیّت، امّی بودن، تحریف نشدن کتابش؛
امتیاز ابراهیم علیهالسّلام یک تنه امّت بودن و نسل مبارک داشتن؛
امتیاز نوح علیهالسّلام طول عمر و پایداری و دریافت سلام ویژه از طرف خداوند است.
در این آیه، امتیاز حضرت موسی و عیسی علیهماالسّلام بیان شده که موسی مخاطب سخن خداوند و عیسی مؤیّد به روحالقدس بوده است.
کلمۀ «دَرَجاتٍ» نشانۀ برتریهای متعدّد است.
فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل این آیه، حدود بیست امتیاز برای پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بیان کرده است.
از آن جمله: معجزۀ پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله قرآن کریم بر همۀ معجزات برتری دارد.
دیگر اینکه پیامبر اسلام بر همۀ پیامبران گواه است، چنان که میفرماید: «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً» «نساء، ۴۱»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۳:
۱. انبیا، مقامی بس والا دارند. «تِلْکَ» اشاره به دور و مقام والاست.
۲. انبیا، همه در یک رتبه نیستند. یگانگی در هدف، مانع بعضی کمالات ویژه و برتریهای خاص نیست. «فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ»
۳. تجلیل از انبیای گذشته لازم است. موسی و عیسی علیهماالسّلام در آیه تکریم شدهاند. «مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ» «عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ»
۴. سنّت و قانون خداوند، آزاد گذاشتن انسان است. او میتواند مردم را به اجبار به راه حق وادار کند؛ امّا رشد واقعی در سایۀ آزادی است. در این آیه دوبار میخوانیم که اگر خدا میخواست، اختلاف و نزاعی میان مردم ایجاد نمیشد. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ»
۵. ریشۀ اکثر اختلافات، هوسها، حسدها و خودبینیهاست؛ نه جهل و ناآگاهی. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ»
۶. راه انبیا، همراه با دلیل روشن است. «الْبَیِّناتِ»
۷. اختلافات اعتقادی، از عوامل پیدایش جنگهاست. البتّه دین منشأ اختلاف نیست، بلکه مردم اختلاف میکنند. «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ» «وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا»
۸. اختلاف عقائد مردم، دلیل اختیار آنها است. «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ»
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۴ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ» ای کسانی که ایمان آوردهاید! از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه خرید و فروشی در آن است و نه دوستی و نه شفاعتی، و (بدانید که) کافران همان ستمگران هستند. (که هم به خود ستم میکنند و هم به دیگران.)
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۴:
در این آیه خداوند اهرمهایی را برای تشویق مردم به انفاق به کار برده است:
الف: آنچه داری، ما به تو دادیم از خودت نیست «رَزَقْناکُمْ»؛
ب: مقداری از آنچه داری کمک کن؛ نه همه را «مِمَّا»؛
ج: این انفاق برای قیامت تو، از هر دوستی بهتر است «یَأْتِیَ یَوْمٌ».
پیامهای سوره بقره - آیه ۲۵۴:
۱. قبل از دستور، مردم را با احترام صدا زنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»
۲. استفاده از فرصتها در کارهای خیر، ارزش است. «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ»
۳. محروم کردن امروز، محروم شدن فرداست. اگر امروز انفاق و بخششی صورت نگیرد، در آن روز هم محبّت و دوستی و وساطتی در بین نخواهد بود. «أَنْفِقُوا» «یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ»
۴. یاد معاد، عاملی برای تشویق به انفاق است. «أَنْفِقُوا»«یَأْتِیَ یَوْمٌ»
۵. یکی از راههای ایجاد روحیّۀ سخاوت، توجّه به دستِ خالی بودن انسان در قیامت است. «لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ»
۶. بخل، نشانۀ کفران نعمت و کفر به وعدههای الهی است. «أَنْفِقُوا» «وَ الْکافِرُونَ»
۷. کفر، نمونۀ بارز ظلم است. «الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۵ - تفسیر نور:
«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» اللَّه، که جز او معبودی نیست، زنده و برپادارنده است. نه خوابی سبک او را فرا گیرد و نه خوابی سنگین. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آنکه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند. گذشته و آینده آنان را میداند. و به چیزی از علم او احاطه پیدا نمیکنند مگر به مقداری که او بخواهد. کرسی (علم و قدرت) او آسمانها و زمین را در بر گرفته و نگهداری آن دو بر او سنگین نیست و او والا و بزرگ است.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۵:
به مناسبت وجود کلمۀ «کرسی» در آیه، رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله این آیه «آیة الکرسی» نامید.
در روایات شیعه و سنی آمده است که این آیه به منزلۀ قلّۀ قرآن است و بزرگترین مقام را در میان آیات دارد. «تفسیر روحالمعانی، ج ۳، ص ۱۰ و تفسیرالمیزان، ج ۲، ص ۳۵۴»
همچنین نسبت به تلاوت این آیه سفارش بسیار شده است، از علی علیهالسّلام نقل کردهاند که فرمود: بعد از شنیدن فضیلت این آیه، شبی بر من نگذشت، مگر آنکه آیةالکرسی را خوانده باشم. «تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۱۹۱ المیزان، ج ۲، ص ۳۵۵»
در این آیه، شانزده مرتبه نام خداوند و صفات او مطرح شده است. به همین سبب آیةالکرسی را شعار و پیام توحید دانستهاند.
هر چند در قرآن بارها شعار توحید با بیانات گوناگون مطرح شده است، مانند: «لا إله الا الله» «صافات، ۳۵»، «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ» «بقره، ۱۶۳»، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» «انبیاء، ۸۷»، «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا» «نحل، ۲»، ولی در هیچکدام آنها مثل آیةالکرسی در کنار شعار توحید، صفات خداوند مطرح نشده است.
صفات خداوند دو گونهاند؛ برخی صفات، عین ذات او هستند و قابل تجزیه از ذات الهی نمیباشند. مانند: علم، قدرت و حیات.
امّا برخی صفات که آنها را صفات فعل مینامند، مربوط به فعل خداوند است؛ مثل خلق کردن و عفو نمودن.
منشأ این گونه صفات، ارادۀ الهی است که اگر بخواهد خلق میکند، ولی دربارۀ صفات ذات این را نمیتوان گفت که اگر خداوند بخواهد میداند و اگر نخواهد نمیداند.
اگر بخواهیم صفات ذات را تشبیه کنیم، باید بگوییم عالم و قادر بودن برای خداوند، نظیر مخلوق بودن برای انسان است. هرگز صفت مخلوق بودن از انسان جدا نمیشو؛ همانگونه که هرگز صفت علم از خداوند جدا نمیشود.
کلمۀ «إِلهَ» دربارۀ هر معبودی به کار می رود؛ خواه حقّ و یا باطل «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» «فرقان، ۴۳». ولی کلمۀ «الله» نام ذات مقدّس الهی است.
معبودانِ غیر از خدا، از آفریدن مگسی عاجزند «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً» «حج، ۷۳» و آنان که به پرستش غیر خدا میپردازند، از بلندای توحید به درّههای خوفناک سقوط میکنند. «وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ» «حج، ۳۱»
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» اوّلین صفحه شناسنامۀ هر مسلمان است.
اوّلین شعار و دعوت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز با همین جمله بود: «قولوا لا إله الا الله تفلحوا» «کنز العمّال، ح ۳۵۵۴۱»
هم چنان که فرمود: «من قال لا إله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان تحجزه لا إله الا الله عما حرم الله» هر کس خالصانه شعار توحید سر دهد، وارد بهشت میشود و نشان اخلاص او آن است که گفتن «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» وی را از حرامهای الهی دور سازد. «ثواب الاعمال، ص ۲۰»
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: «قول لا إله الا الله ثمن الجنة» «بحار، ج ۹۳، ص ۱۹۶» گفتن «لا إله الا الله» بهای بهشت است.
هم چنان که امام رضا علیهالسّلام در حدیث قدسی نقل کردهاند: «کلمة لا إله إلا الله حصنی» «بحار، ج ۳، ص ۷» کلمۀ توحید، دژ مستحکم الهی است.
آری، توحید، مایۀ نجات و رستگاری انسان است. البتّه همانگونه که میگویند هر کس به دانشگاه یا حوزه علمیه قدم گذاشت، دانشمند شد. یعنی به شرط اینکه تمام دروس لازم را بخواند.
گفتن «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» نجاتدهنده است، امّا با داشتن شرایطش که در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
اعتقاد به توحید، همۀ قدرتها و جاذبهها را در چشم انسان کوچک و حقیر میکند.
نمونهای از آثار تربیتی توحید همین است که مسلمانان در برابر پادشاهان و صاحبان قدرت سجده نمیکردند. در دربار نجاشی پادشاه حبشه، پناهندگان مسلمان گفتند: «لا نسجد الا لله» ما به غیر خدا سجده نمیکنیم. «سیرۀ حلبی، ج ۱، ص ۳۸۷» «لا أسجد لغیر الله» من برای غیر خداوند سجده نمیکنم. «سیره حلبی، ج ۳، ص ۲۷۲»
آری، توحید انسان را تا آنجا بالا میبرد که حتّی بهشت و دوزخ نیز برای او مطرح نمیشود. امامان معصوم علیهمالسّلام نیز برای تربیت چنین انسانهایی تلاش میکردند.
علی علیهالسّلام فرمودند: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» «نهج البلاغه، نامۀ ۳۱»، بندۀ دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
لازم است مسلمانان هر روز و در هر جا با صدای بلند، اذان بگویند و فریاد آزادی از بندگی خدایان دروغین و طاغوتها را سر دهند. و گوش نوزادان خود را قبل از هر صدایی، با طنین توحید «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» آشنا سازند.
«هُوَ الْحَیُّ» در فراز هفتادم دعای جوشن کبیر، حیّ بودن خداوند را اینگونه مطرح میکند:
«یا حیا قبل کل حی، یا حیا بعد کل حی، یا حی الذی لیس کمثله حی، یا حی الذی لا یشارکه حی، یا حی الذی لا یحتاج الی حی، یا حی الذی یمیت کل حی، یا حی الذی یرزق کل حی، یا حیا لم یرث الحیاة من حی، یا حی الذی یحیی الموتی، یا حی یا قیوم» آری، خداوند زنده است؛ قبل از هر زندهای و بعد از هر زندهای. در زنده بودن، وی را نظیر و شریکی نیست و برای زنده ماندن، نیازمند دیگری نیست. او زندگان را میمیراند و به همه زندهها روزی می بخشد. او زندگی را از زندهای دیگر به ارث نبرده، بلکه به مردگان نیز زندگی میبخشد. او زنده و پابرجاست.
معنای حیات دربارۀ ذات پروردگار با دیگران فرق میکند و مانند سایر صفات الهی، از ذات او جداییناپذیر است و در آن فنا راه ندارد «وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ» «فرقان، ۵۸» او در حیات خویش نیازمند تغذیه، تولید مثل، جذب و دفع، که لازمۀ حیات موجوداتی همچون انسان و حیوان و گیاه است، نیست. «یا حی الذی لیس کمثله حی»
«الْقَیُّومُ» «الْقَیُّومُ» از ریشۀ «قیام»، به کسی گفته میشود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند. «مفردات راغب»
کلمۀ «الْقَیُّومُ» سهمرتبه در قرآن آمده است و در هر سه مورد در کنار کلمۀ «الْحَیُّ» قرار دارد.
قیام او از خود اوست، ولی قیام سایر موجودات به وجود اوست. و مراد از قیّومیّت پروردگار، تسلّط و حفاظت و تدبیر کامل او نسبت به مخلوقات است.
قیام او دائمی و همهجانبه است؛ میآفریند، روزی میدهد، هدایت میکند و میمیراند و لحظهای غافل نیست.
هر موجود زندهای برای ادامۀ حیات، نیازمند منبع فیض است. همچون لامپی که برای ادامۀ روشنی، نیاز به اتصّال برق دارد. تمام موجودات برای زنده شدن باید از «الْحَیُّ» تغذیه شوند و برای ادامۀ زندگی باید از «قیّوم» مایه بگیرند.
امام علی علیهالسّلام میفرماید: «کل شیء خاضع له و کل شیء قائم به» هر چیزی تسلیم او و هر چیزی وابسته به اوست. «نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۸»
نقل کردهاند که در جنگ بدر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله مکرّر در سجده میگفتند: «یا حی یا قیوم» «روحالبیان، ج ۱، ص ۴۰۰» «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»
امام صادق علیهالسّلام فرمودهاند: «ما من حی الا و هو ینام خلا الله وحده» هیچ زندهای نیست مگر اینکه میخوابد، تنها خداوند از خواب به دور است. «بحار، ج ۵۹، ص ۱۸۵»
خداوند حَی است و نیازمند خواب و چُرت نیست. چون در طبع انسان، ابتدا حالت رِخوت و چُرت پیدا میشود، سپس خواب میآید، قرآن هم کلمۀ «سِنَة» را مقدّم بر «نَوم» به کار برده است.
خواب، زندهها را از خود منقطع میکند تا چه رسد به دیگران، ولی خداوند خواب ندارد و همواره بر همه چیز قیّومیّت دارد.
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» مالک حقیقی همه چیز اوست و مالکیّت انسان در واقع عاریتی بیش نیست.
مالکیّت انسان، چند روزه و با شرایط محدودی است که از طرف مالک حقیقی یعنی خداوند تعیین میشود. حال که همۀ مملوک او هستند، پس چرا مملوکی مملوک دیگر را بپرستد؟ دیگران نیز بندگانی همچون ما هستند «عِبادٌ أَمْثالُکُمْ» «اعراف، ۱۹۴»
طبیعت، ملک خداست و قوانین حاکم بر آن محکوم خداوند هستند؛ ایکاش انسانها هم از مِلک او و هم از مُلک او بهتر استفاده میکردند.
اگر همهچیز از خدا و برای خداست؛ دیگر بخل و حرص چرا؟ آیا خدای خالق، ما را رها کرده است؟ «أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً» «قیامت، ۳۶»
امام کاظم علیهالسّلام از در خانۀ شخصی به نام «بُشر» میگذشت، متوجّه سر و صدا و آواز لهو و لعبی شدند که از خانه بلند بود. از کنیزی که از آن خانه بیرون آمده بود پرسیدند صاحبخانه کیست؟ آیا بنده است؟! جواب داد: نه آقا، بنده نیست آزاد است. امام فرمود: اگر بنده بود این همه نافرمانی نمیکرد. کنیز سخن امام را وقتی وارد منزل شد به صاحبخانه باز گفت. او تکانی خورد و توبه کرد. «تتمة المنتهی، ص ۳۲۹»
از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: اوّلین درجۀ تقوا و بندگی خدا آن است که انسان خودش را مالک نداند. «بحار، ج ۱، ص ۲۲۵»
«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ» مشرکان، خداوند را قبول داشتند «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» «لقمان، ۲۵» ولی بتها را شفیع میدانستند: «وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» «یونس، ۱۸»
آیةالکرسی، این پناهگاه موهوم را در هم میکوبد و میگوید: کیست که بدون اجازۀ او بتواند شفاعت کند؟ نه تنها هستی برای اوست، کارآیی هستی نیز با اذن اوست. با خیال و توهم شما، مخلوقی شفیع دیگری نمیشود.
شفاعت در قیامت وجود دارد، ولی با حساب و کتاب و با اذن خداوند.
اگر از کسی عملی سر میزند، با اذن و اراده خداوند بوده و قیّوم بودن او خدشهبردار نیست تا بتوان در گوشهای دور از خواست او کاری صورت داد.
شفاعت آن است که یک موجود قوی به موجود ضعیف یاری برساند. مثلًا در نظام آفرینش، نور، آب، هوا و زمین، دانۀ گیاه را یاری میکنند تا به مرحلۀ درخت برسد. در نظام کیفر و پاداش نیز، اولیای خدا گنهکاری را یاری میرسانند تا نجات یابد.
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: «نحن الشافعون» ما هستیم آنهایی که اذن شفاعت دارند. «تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص ۲۵۸»
ولی هرگز این امدادها نشانۀ ضعف خداوند و یا تأثیرپذیری او نیست. زیرا خود اوست که مقام شفاعت و اجازه آن را به اولیای خود میدهد. و اوست که نظام آفرینش را به نوعی آفریده که وقتی دانه در مسیر رستن قرار گرفت، با نور و هوا و خاک رشد میکند.
به هر حال عوامل مادّی و کمکهایی که انسان از مخلوقات میگیرد، در پرتو اذن اوست و در چهارچوب قوانینی است که او حاکم کرده است. به همین دلیل افرادی از شفاعت شدن محرومند «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ» «مدّثر، ۴۸» چنان که نور، حرارت، آب و خاک، دانهای را رشد میدهند که قابلیّت رشد داشته باشد.
حساب شفاعت از حساب پارتیبازی و توصیههای بیدلیل دنیوی در جوامع فاسد، جدا است.
شفاعت، برای جلوگیری از یأس و ناامیدی و ایجاد پیوند مردم با اولیای خداست.
شفاعت، پاداشی است که خداوند به اولیای خود میدهد و بهرهگیری از آن در روز قیامت، تجسّمی از بهرهگیری انسان، از نورِ علم و هدایت انبیاء و اولیا در دنیاست.
شفاعتکننده، قدرت مستقلی در برابر قدرت خداوند نیست، بلکه پرتوی از اوست و مقام شفاعت مخصوص کسانی است که او بخواهد. لذا نباید بتپرستان با شعار «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا» «یونس، ۱۸» خیال کنند که بهرهمند از شفاعت خواهند شد.
یادآوری این نکته لازم است که عبادت غیر خداوند شرک است، ولی دعوت و خواندن غیر خدا، همهجا شرک نیست. جملات:
«یَدْعُوکَ» «قصص، ۲۵»، «یَدْعُوکُمْ» «آل عمران، ۱۵۳»،
«یَدْعُونَ» «آلعمران، ۱۰۴»،
«نَدْعُ» «آلعمران، ۶۱»
و «دُعاءَ الرَّسُولِ» «نور، ۶۳»
که در قرآن آمده است، هیچیک با شرک ربطی ندارد. لکن هر دعوتی ارزشمند نیست. بیمار اگر پزشک را صدا زند، حق است و اگر فالگیر را صدا زند باطل است.
«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» خداوند همۀ واقعیّات را میداند و شفاعت نزد پروردگار، تلاش برای اثبات بیگناهی شخصی نیست، بلکه شفاعت، تلاش برای نجات و عفو است.
آگاهی خدا باید موجب شود که اندکی انسان حیا کند، او از درون سینهها خبر دارد و از رازهای پنهانی و آشکار با خبر است، از درون رحم مادران خبر دارد که نوزاد پسر است یا دختر. علمِ روزِ قیامت و اندازۀ هر چیزی را میداند.
««یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماء» «سبأ، ۲»
«إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ» «آل عمران، ۲۹»
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ» «انعام، ۵۹»
«یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفی» «طه، ۷»
«إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» «هود، ۵»
«یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ» «غافر، ۱۹»
در حالی که علم ما انسانها محدود است. ما صدا را تا حدّی میشنویم، دیدنیها را تا حدودی می بینیم، اسرار را نمیدانیم، مگر آن قسمتی را که خداوند اراده کند و اجازه دهد.
«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» در روایتی از امام صادق علیهالسّلام آمده است: مراد از «عرش»، علومی از خداوند است که انبیاء و رسل را به آنها آگاه کرده است «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۵۹» ولی «کرسی»، علومی هستند که آنها را هیچکس نمیداند. «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۴۰»
برخی «کرسی» را کنایه از قدرت و حکومت خدا میدانند که آسمانها و زمین را در برگرفته است.
با آنکه جهان بس وسیع است و زمین نسبت به آن همچون حلقۀ انگشتری در بیابان، ولی با همه اینها حفظ و نگهداری آنها برای خداوند سنگین نیست.
آیة الکرسی به مردم میفهماند که خداوند نه تنها مالکِ عالَم و عالِم به تمام مملوکهای خود است، بلکه سراسر هستی با همۀ مخلوقاتش، تحت سلطه و قدرت اوست. («بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» بقره، ۱۱۶ و «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» ابراهیم، ۱۹)
و مردم قدرت نامحدود خالق را با قدرت مخلوق مقایسه نکنند، زیرا خستگی، از عوارض ماده است، امّا توانایی خداوند عین ذات اوست. «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ» «هود، ۶۶»
علی علیهالسّلام میفرماید: خداوند را، نه گذشت زمان پیر و فرسوده میکند و نه خود دگرگون گشته و تغییر می یابد. «نهجالبلاغه، خطبۀ ۲۲۸»
آری، توجّه به قدرت نامحدود خداوند، در روح مؤمن آرامش ایجاد میکند و مؤمن با آن خویشتن را در مصونیّت و امان مییابد.
هر یک از صفات خدا: قیوم، حی، علیم، قدیر و عظیم، نقش سازندهای در تربیت انسان دارد. زیرا بهترین مکتب آن است که به پیروان خود امید و عشق بدهد، سرنوشت و آینده آنان را روشن کند و پیروانش نیز بدانند که هر لحظه زیر نظر هستند، لغزشهایشان قابل عفو است و حاکم آنان مهربان است.
خلاصه آن که خدایی سزاوار پرستش است که زنده و پابرجا و نستوه باشد، گرفتار ضعف و خستگی و دچار خواب و چرت نگردد، احدی بدون ارادۀ او قدرت انجام کاری را نداشته باشد. همهچیز را بداند و بر همهچیز احاطه و تسلّط داشته باشد. این چنین خدایی میتواند معبود و محبوب باشد و به چنین خدایی میتوان توکّل کرد و عشق ورزید و به او امیدوار بود.
خدایی که قرآن اینگونه معرفی میکند، با خدای انجیل و تورات تحریف شده قابل مقایسه نیست.
آن کسانی که در بنبستهای تنگ و تاریک نظام مادّی جهان گرفتار شدهاند، چگونه میاندیشند؟ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۵:
۱. هیچ موجودی جز او، ارزش معبود شدن ندارد. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»
۲. حیات واقعی و ابدی و همۀ حیاتهای دیگر از آن اوست. «الْحَیُّ»
۳. همهچیز دائماً به او بستگی دارد و لحظهای از تدبیر او خارج نیست. «الْقَیُّومُ»
۴. همهچیز از اوست. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ»
۵. نه تنها هستی از اوست، کارایی هستی نیز از اوست. «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ»
۶. با خیال و توهّم شما، چیزی شفیع و واسطه نمیشود. «مَنْ ذَا الَّذِی»
۷. احدی از او مهربانتر نیست. علاقه و مهربانی هر شفیعی از اوست. «إِلَّا بِإِذْنِهِ»
۸. خداوند بر همه چیز و در همه حال آگاه است، پس از گناه در برابر او حیا کنیم. «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»
۹. او بر همه چیز احاطه دارد، ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشهای از علم او احاطه ندارند. «لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ» «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری» «علق، ۱۴»
۱۰. حکومت و قدرت او محدود نیست. «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ»
۱۱. حفاظت هستی برای او سنگین نیست. «وَ لا یَؤُدُهُ»
۱۲. کسی که از هستی حفاظت میکند، میتواند ما را در برابر خطرات حفظ کند. «حِفْظُهُما» و لذا برای حفاظت، سفارش به خواندن آیةالکرسی شده است.
تفسیر صفحۀ ۴۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۶ - تفسیر نور:
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» در (پذیرش) دین، اکراهی نیست. همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته، که گسستنی برای آن نیست. و خداوند شنوای دانا است.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۶:
ایمان قلبی با اجبار حاصل نمیشود؛ بلکه با برهان، اخلاق و موعظه میتوان در دلها نفوذ کرد، ولی این به آن معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکری را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسی حق ندارد مرا از راهی که انتخاب کردهام بازدارد.
قوانین جزایی اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتی همچون نهی از منکر و جهاد، نشانۀ آن است که حتّی اگر کسی قلباً اعتقادی ندارد، ولی حق ندارد برای جامعه یک فرد موذی باشد.
اسلامی که به کفّار میگوید: «هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» «بقره، ۱۱۱» اگر در ادّعای خود صادق هستید، برهان و دلیل ارائه کنید. چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟
جهاد در اسلام یا برای مبارزه با طاغوتها و شکستن نظامهای جبّاری است که اجازۀ تفکّر را به ملّتها نمیدهند و یا برای محو شرک و خرافهپرستی است که در حقیقت یک بیماری است و سکوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.
مطابق روایات، یکی از مصادیق تمسک به «بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی» و ریسمان محکم الهی، اتصال با اولیای خدا و اهل بیت علیهمالسّلام است.
رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله به حضرت علی علیهالسّلام فرمودند: «انت العروة الوثقی» «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۴۱»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۶:
۱. دینی که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»
۲. تأثیر زور در اعمال و حرکات است؛ نه در افکار و عقاید. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»
۳. راه حق از باطل جدا شده، تا حجّت بر مردم تمام باشد. روشن شدن راه حق، با عقل، وحی و معجزات است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» اسلام دین رشد است.
۴. دین، مایۀ رشد انسانیّت است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»
۵. اسلام با استکبار سازش ندارد. «یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»
۶. تا طاغوتها محو نشوند، توحید جلوه نمیکند. اوّل کفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ»
۷. کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمی باشد. «یَکْفُرْ»، «یُؤْمِنْ» فعل مضارع نشانۀ تداوم است.
۸. محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست، محکم گرفتن هم شرط است. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ»
۹. تکیه به طاغوتها و هر آنچه غیر خدایی است، گسستنی و از بین رفتنی است. تنها رشتهای که گسسته نمیگردد، ایمان به خداست. «لَا انْفِصامَ لَها»
۱۰. ایمان به خدا و رابطه با اولیای خدا ابدی است. «لَا انْفِصامَ لَها» ولی طاغوتها در قیامت از پیروان خود تبری خواهند جست.
۱۱. ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعی باشد، نه منافقانه. زیرا خداوند میداند و میشنود. «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
منبع: تفسیر نور ، محسن قرائتی، ج ۱، ص ۴۰۱ -۴۱۳.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۴۶تا۱۴۷
وَعَلَى الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِکَ جَزَیْنَاهُمْ بِبَغْیِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۱۴۶﴾
۱۴۶ - و بر یهودیان ، هر حیوان ناخن دار (حیواناتى که سم یکپارچه دارند) را حرام کردیم و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را تحریم نمودیم ، مگر چربى هائى که بر پشت اینها قرار دارد، و یا در لابلاى امعاء و دو طرف پهلوها و یا آنها که با استخوان آمیخته است این را به خاطر ظلم و ستمى که مى کردند، به آنها کیفر دادیم و ما راست مى گوئیم .
We forbade the Jews all with undivided hoofs and the fat of sheep and cattle, except what is on their backs and entrails, and what is mixed with their bones. As such We recompensed them for their transgress ions. Indeed, We are truthful.
فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ ﴿۱۴۷﴾
۱۴۷ - اگر ترا تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند) به آنها بگو پروردگار شما رحمت وسیعى دارد، اما در عین حال مجازات او از مجرمان دفع شدنى نیست (راه بازگشت به سوى شما باز است و فورا شما را مجازات نمى کند ولى اگر به کارهاى خلاف ادامه دادید، کیفر شما حتمى است )
If they belie you, say: 'Your Lord is the Owner of all Encompassing Mercy, but His Might cannot be withheld from the nation, the evildoers. ' (147)
تفسیر
محرمات بر یهود
در آیات قبل ، حیوانات حرام ، منحصر به چهار چیز شمرده شده بود اما در این آیات اشاره به قسمتى از محرمات بر یهود مى کند تا روشن شود، که احکام مجهول و خرافى بت پرستان نه با آئین اسلام سازگار است و نه با آئین یهود، (و نه با آئین مسیح که معمولا در احکامش از آئین یهود پیروى مى کند).
تازه در این آیات تصریح شده که این قسمت از محرمات بر یهود نیز جنبه مجازات و کیفر داشته و اگر مرتکب جنایات و خلافکاریهائى نمى شدند، این امور نیز بر آنها حرام نمى شد، بنابراین جا دارد از بت پرستان سؤ ال شود این احکام ساختگى را از کجا آوردید؟!
لذا نخست مى گوید: بر یهودیان ، هر حیوان ناخن دارى را حرام کردیم (و على الذین هادوا حرمنا کل ذى ظفر).
ظفر (بر وزن شتر) در اصل به معنى ناخن مى باشد، ولى به سم حیوانهاى سم دار (آنها که همچون اسب ، سمهائى دارند که شکاف ندارد نه مانند گوسفند و گاو که داراى سم شکافته مى باشند) نیز اطلاق شده زیرا سمهاى آنها شبیه ناخن است ، و نیز به پاى شتر که نوک پاى او یکپارچه است و شکافى ندارد گفته اند.
بنابراین از آیه فوق چنین استفاده مى شود که تمام حیواناتى که سم چاک نیستند اعم از چهارپایان یا پرندگان ، بر یهود تحریم شده بود.
از سفر لاویان تورات کنونى فصل 11 نیز همین معنى اجمالا استفاده مى شود آنجا که مى گوید:
از میان بهائم ، هر سم چاک دارى که تمام شکاف و نشخوار کننده باشد بخورید، اما از نشخوار کنندگان سم چاکان اینها را نخورید، شتر را با وجودى که نشخوار مى کند اما تمام سم چاک نیست ، آن براى شما ناپاک است .
از جمله بعد در آیه فوق که تنها سخن از گاو و گوسفند به میان آورده نیز مى توان استفاده کرد که شتر براى یهود به کلى حرام بوده است (دقت کنید).
سپس مى فرماید: پیه و چربى موجود در بدن گاو و گوسفند را نیز بر آنها حرام کرده بودیم (و من البقر و الغنم حرمنا علیهم شحومهما).
و به دنبال آن ، سه مورد را استثناء مى کند، نخست چربیهائى که در پشت این دو حیوان قرار دارد (الا ما حملت ظهورهما).
و چربیهائى که در پهلوها و لابلاى امعاء قرار گرفته (او الحوایا).
و چربیهائى که با استخوان آمیخته شده است (او ما اختلط بعظم ) ولى در پایان آیه تصریح مى کند که اینها در حقیقت بر یهود حرام نبود، اما به خاطر ظلم و ستمى که مى کردند، از اینگونه گوشتها و چربیها که مورد علاقه آنها بود به حکم خدا محروم شدند (ذلک جزیناهم ببغیهم ).
و براى تاکید اضافه مى کند: این یک حقیقت است و ما راست مى گوئیم (و انا لصادقون ).
دراینجا به دو نکته باید توجه کرد
۱- در اینکه بنى اسرائیل چه ظلم و ستمى کرده بودند که خداوند پاره اى از نعمتهائى را که مورد علاقه آنها بود بر آنها تحریم کرد؟ در میان مفسران گفتگو است ، ولى آنچه از آیه 160 و 161 سوره نساء استفاده مى شود این است که علت تحریم مزبور چند چیز بوده است :
ظلم و ستم بر ضعفاء و جلوگیرى کردن از دعوت انبیاء در مسیر هدایت
مردم ، و رباخوارى ، و اموال مردم را به ناحق خوردن ، آنجا که مى فرماید
فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات احلت لهم و بصدهم عن سبیل الله کثیرا و اخذهم الربا و قدنهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل
۲ - جمله و انا لصادقون که در آخر آیه آمده است ، ممکن است اشاره به این نکته باشد که صدق و حقیقت مطلب در مورد تحریم این غذاها آن است که ما گفتیم نه آن است که یهود در پاره اى از سخنان خود مى گفتند، و آن را به عنوان فرمانى دائر بر تحریم این امور از ناحیه اسرائیل (یعقوب ) معرفى مى کردند زیرا یعقوب چنانکه در آیه 93 سوره آل عمران آمده است هرگز، حکم به حرام بودن این اموال نکرده بود، و این تهمتى بود که یهود بر او بستند (براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه ذیل آیه فوق جلد سوم صفحه 6 مراجعه فرمائید).
از آنجا که لجاجت یهود و مشرکان روشن بوده و امکان داشته پافشارى کنند و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را تکذیب نمایند، در آیه بعد خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که اگر ترا تکذیب کنند به آنها بگو پروردگارتان رحمت وسیع و پهناورى دارد و شما را زود مجازات نمى کند بلکه مهلت مى دهد، شاید از اشتباهات خود برگردید و از کرده خود پشیمان شوید و به سوى خدا باز آئید (فان کذبوک فقل ربکم ذو رحمة واسعة ).
ولى اگر از مهلت الهى باز هم سوء استفاده کنید، و به تهمتهاى نارواى خود ادامه دهید، بدانید کیفر خداوند قطعى است ، و سرانجام دامان شما را خواهد گرفت ، زیرا مجازات او از جمعیت مجرمان دفع شدنى نیست (و لا یرد باسه عن القوم المجرمین ).
این آیه به خوبى عظمت تعلیمات قرآن را روشن مى سازد که بعد از شرح این همه خلافکاریهاى یهود و مشرکان باز آنها را فورا تهدید به عذاب نمى کند
بلکه نخست با تعبیرهاى آکنده از محبت مانند ربکم (پروردگار شما) ذو رحمة (صاحب رحمت است ) واسعة (رحمتش پهناور مى باشد) راه بازگشت را به سوى آنها گشوده ، تا اگر کمترین آمادگى براى این موضوع در آنها وجود داشته باشد، تشویق شوند و به سوى حق باز گردند، اما براى اینکه رحمت پهناور الهى باعث جرئت و جسارت و طغیان آنان نگردد، و دست از لجاجت بردارند در آخرین جمله آنها را تهدید به مجازات قطعى خدا مى کند.
*******************
بسم الله الرحمن الرحیم
از دعاهای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
🔹اللَّهُمَّ مُنَّ عَلَیَّ بِالتَّوَکُّلِ عَلَیْکَ، وَ التَّفْوِیضِ إِلَیْکَ، وَ الرِّضَا بِقَدَرِکَ، وَ التَّسْلِیمِ لِأَمْرِکَ حَتّى لَا أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ، وَ لَاتَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ، یَا رَبَّ الْعَالَمِین
خداوندا؛ بر من منّت بگذار با توکّل بر خودت، و سپردن امور به خودت، و پسندیدن تقدیراتت، و تسلیم برای دستوراتت، تا آنکه نه دوست داشته باشم آنچه به تأخیر می اندازی زودتر اتّفاق بیفتد، و نه آنچه جلو می اندازی تأخیر بیفتد، ای پروردگار جهانیان.
«کافی» ج ۲ ص ۵۸۱
امام خامنه ای:
امروز بحمداللّه شاهد افول تدریجی رژیم غاصب هستیم؛ این را در دنیا همه دارند میبینند. رژیم غاصب در حال افول تدریجی است؛ سرعتش هم روزبهروز بیشتر میشود. چند سال است این افول شروع شده امّا اخیراً سرعتش بیشتر شده؛ این فرصت خیلی بزرگی است.
امروز قدرتِ بازدارندگی رژیم صهیونیستی به پایان رسیده است.
بِنگوریون؛ یکی از مؤسّسین اصلی رژیم صهیونیستی و نخستوزیر این رژیم هشدار داد و گفت که هر وقتی قدرت بازدارندگی ما به پایان برسد، رژیم ما مضمحل خواهد شد. قدرت بازدارندگی الان به پایان رسیده یا نزدیک به پایان است.
...
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=2186&nt=2&year=1368
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=37057
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
شهدای دفاع از حرم اگر نبودند، ما باید حالا با عناصر فتنهگرِ خبیثِ دشمنِ اهلبیت و دشمن مردم شیعه، در شهرهای ایران میجنگیدیم ... ۱۳۹۶/۰۳/۲۸
باید یاد حقیقت و خاطرهی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت ...
۱۳۶۸/۰۶/۲۹
https://shahrestanha.navideshahed.com/fa/news/566578
https://shahrestanha.navideshahed.com/fa/news/534434
https://www.golzar.info/331665
بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم شهید سید احسان میر سیار
شهادت : 21/11/1394 ..... حلب - سوریه
همسر مهربانم؛
از تو میخواهم که در راه اعتلای اسلام ثابتقدم و استوار باشی و همچون کوهی استوار و مانند آهن محکم ، فرزندانم را انقلابی، مکتبی و پیرو اهلبیت تربیت نمایی که مهمترین وظیفه و کارکرد خانواده تحویل نسلی مؤمن و مکتبی به جامعه و امت اسلامی است که اگر این مهم را به سرمنزل مقصود برسانی خیر دنیا و آخرت را ربودهای و هم خود و هم من را در نزد خدای متعال و پیامبر و ائمه هدی سربلند مینمایی ...
بهراستیکه قرآن نسخه شفابخش و هدایتگر آدمیان است بهسوی حق. پس به شما توصیه میکنم که هیچگاه از تلاوت آن در زندگی غافل نشوید که این نخستین قدم است. اما قدم بعدی که مهمتر از قدم اول است، تدبر در آیات الهی است همواره به شما توصیه میکنم که علاوه بر تلاوت قرآن، به تدبر در آن نیز بپردازید و برای فهم بیشتر آن تلاش کنید و به تفاسیر علمای بزرگ مراجعه نمایید. اما سومین و مهمترین قدم به کار بستن دستورات قرآن در زندگی است که بسیار سختتر از تلاوت و تدبر در آیات است. اگر توانستید بهدرستی دستورات الهی که در قرآن برای هدایت بشر آورده در زندگی خود به کار ببندید قطعاً فلاح و رستگاری بسیار نزدیک خواهید شد ...
... بدانید که بهترین الگوهای عملی برای سرمشق بودن در زندگی پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت علی علیهالسلام، زهرای مرضیه سلامالله علیها، امام حسن و امام حسین علیهالسلام و نه نور مقدس از فرزندان امام حسین علیهالسلام میباشند ...
... بدانید که خداوند در طول تاریخ هیچگاه بندگان خود را بدون راهنما و سرپرست نگذاشته است و بعد از ختم رسالت انبیا و بسته شدن این باب مهم، این وظیفهی خطیر را به عهدهی امامان دوازدهگانه گذاشته است. بدانید که اینان تأویل کنندگان واقعی قرآن بوده و گفتار و رفتارشان هیچگاه مخالفتی با دستورات الهی نداشته و اطاعت محض و بدون چونوچرای ایشان بر همهی ما واجب است ...
... بدانید که راه سعادت و فلاح و رستگاری در توکل به خدا تأسی به قرآن و اطاعت از پیامبر و امامان علیهالسلام نهفته و اکنونکه انسانها از حضور امام عصر عجل الله تعالی علیه محروم است وظیفهی ما دست یازیدن به دامن ولایتفقیه است ...
آخرین توصیهی من به شما این است که در انجام واجبات و ترک محرمات تمامی سعی و تلاش خود را معطوف دارید قرآن را بکار بندید و از اهلبیت پیامبر تمسک جویید ...
با تفکر عاشورایی زندگی کنید و درراه خود راسخ و استوار باشید. در انتظار فرج مولا و صاحبمان باشید و همواره برای این مهم دعا کنید. اطاعت محض از ولیفقیه زمان خود داشته باشید که رمز موفقیت شیعه همین است و بس ...
ای مردم امروز فرهنگ ما مورد تهاجم قرارگرفته است ...
ای مردم ندای فرزند حق وطنین ولایت این است: «شبیخون فرهنگی» و تمام گفتنیها را که باید بگوید درخود خلاصه کرده است. او حجت را بر شما تمام کرده است و راه را نشان داده؛ حال هر فردی به نحوی که میتواند باید در این جبهه قدم بردارد که در غیر این صورت فردای قیامت از او بازخواستی عظیم خواهد شد.
شهید حاج تیمور عباسی
شهید حمید تفرشی
شهید حسن حبیب نژاد
شهید حسن توکلی
شهید حسین کیانی
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا